فصل پاییز
عزیزم قشنگم امیدم ...زندگی خیلی قشنگه.باتودنیابرای ما زیباتروروشنترهمن وبابایی خیلی خوشحالیم .شیرین زبونیات من وبابارو به وجد آورده..اصلادنیارنگاش شادترشده .خیلی عزیزی شیرین زبون بابا -ماما-عمو,آب,اذا=غذا,دادا=دایی,ام=شیر,دد-ددر,جی جی=به تمام موجودات زنده میگی جی جیهواداره سرد میشه .هر چندوقت یکبار دیدن مامانا میایم.دخترم ,دیگه مامان,بابا ,دایی,عمو,عمه ..رو میشناسی عموصادقوخیلی دوست داری .وقتی مامان طاهره رامیبینی,بغلش میپری. دیگه جدا شدن ,دور شدن می فهمی.بهانه میگیری.به خاطر اینکه شهرمون نسبت به مامان طاهره ومامان فرنگیس دوره. وقتی میریم تهران تاچند ساعت غریبی میکنی .اما وقتی میخواهیم برگردیم دوباره دوست داری بمونی. الان دیگه چهار ماهت شده غلت میزنی ,وقتی برمیگردی نی نای نای میکنی از نای نای کردنت فیلم گرفتم خیلی بامزه میرقصی .شب ها چندبار بیدارمیشی منو صدامیزنی
توپو تنهایی گرفتی تو دستات آذرماه